گنجینه اشعار نوحه,مرثیه ترکی و فارسی



مشخصات بلاگ
گنجینه اشعار نوحه,مرثیه ترکی و فارسی

نوحه و مرثیه های شاعران سلف ترک زبان و فارسی زبان همواره در ذهن عاشــــقان دربـــار ملک پاســبان مولا آقا اباعبدالله الحسین (ع) ، همواره از جایگاه ویژه ای برخوردار بوده و هست و صد البته در کنار آن مرثیه سرائی ها ، اشعار شیرین سخنان معاصر نیز حلاوت خاصی را تداعی می کند. حقیر سعی دارد با جمع آوری و انتشار این اشعار بتواند خدمت هر چند ناچیزی را ارائه دهد وضمن تقدیر و تشکر از تمامی کسانی که ما را در این وادی یاری می رسانند و مشوق این امرهستند ، انتظار دارد با ارسال متن اشعار دست نویس یا اشعاری که دسترسی به آنان کمک شما را می طلبد این حقیر را یاری فرمائید. در ذکر منابع (به علت اینکه در فواصل متفاوت گردآوری گردیده و همچنین قرار بر انتشار آنها از طریق اینترنت نبوده) ، اگر قصوری بود به بزرگواری خودتان مورد عفو و اغماض قرار داده و بنده را مطلع گردانید. شاهین نجفی

۴ مطلب در مرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است

تـا عـلــی ماهَـش بـه ســوی قبـــر بُرد
مـاه، رخ از شــرم، پـشـت ابـــــر بُرد 

آرزوهــا را عـلــی در خــــاک کـــرد
خـاک هــم گـویی گــریبـان چاک کرد 

زد صــدا: ای خــاک، جـانـانــم بگیــر
تــن نـمـانــده هیـچ از او، جـانـــم بگیر 

نــاگــهـان بـر یــاری دســــت خــــــدا
دسـتــی آمـد، همچو دست مصـطـفــی 

گـوهــرش را از صــدف، دریا گرفت
احـمــــد از دامـاد خـود، زهــرا گرفت 

گـفـتـش ای تـاج ســر خیــل رُسُــــــــل
وی بَــر تـــو خُــرد، یکسر جزء و کل 

از مــن ایــن آزرده جـانـــت را بـگـیـر
بـازگــردانــدم، امـانــت را بـگیــــــــــر 

بــار دیــگر، هـدیـه ی داور بـگـیــــــــر
کــوثـــرت از سـاقــــی کـوثــــــــر بگیر 

مــی کِـشــد خجلــت عـلــی از محضـرت
یــاس دادی، می دهد نیلوفــرت

علی انسانی

 

  • شاهین نجفی
بار الها چه کنم گوهرم از دستم رفت
همدم و مونس و غم پرورم از دستم رفت


ماه من در شب تاریک نهان شد در خاک
آخر آن مرغ شکسته پرم از دستم رفت


ناگزیرم دگر از شهر مدینه بروم
چه کنم گر نروم همسرم از دستم رفت


فاتح خیبرم و خانه نشینم کردند
کشته شد فاطمه و یاورم از دستم رفت


درگهم مقتل محبوب جوانمرگ من است
هیجده ساله حمایتگرم از دستم رفت


غسل میدادم و  دیدم بدنش مجروح است
وا مصیبت گل نیلوفرم از دستم رفت


فاطمه یک تنه بر من عوض لشگر بود
موج زد فوج بلا ، لشگرم از دستم رفت


صِهر پیغمبرم و خسته ز جور امّت*  *(صِهر:داماد)
ساقی کوثرم و کوثرم از دستم رفت


دگر از ناله اش اهل وطن آسوده شدند
راحتی بخش دل مضطرم از دستم رفت


آبِ رفته که شنیدست به جو برگردد
عاقبت نور دو چشم ترم از دستم رفت


کاش میبود خدیجه سر قبرش میگفت
وای بر حال علی دخترم از دستم رفت


نفسی میکشم و همنفسی میجویم
درد دل با که کنم دلبرم از دستم رفت


ترسم از آن که بُوَد زندگیم طولانی
سیرم از جان که ز جان بهترم از دستم رفت


گردد از ناله ی زینب جگرم خون شبها
گوید ای وای خدا مادرم از دستم رفت
***استاد ولی الله کلامی زنجانی***


  • شاهین نجفی

ورود کربلا

پرسید از قبیله که این سرزمین کجاست؟

این سرزمین غم زده در چشمم آشناست

این خاک بوی تشنگی و گریه می دهد

گفتند «غاضریّه» و گفتند «نینوا» است

دستی کشید بر سر و بر یال ذوالجناح

آهسته زیر لب به خودش گفت «کربلا» ست

طوفان وزید از وسط دشت ناگهان

افتاد پرده دید سرش روی نیزه ها ست


                                  یحیای اهل بیت در آن روشنای خون

بر روی نیزه دید سر از پیکرش جدا ست

طوفان وزید قافله را برد با خودش

شمشیر بود و خنجر و دید در منا ست

باران تیر بود که می آمد از کمان

بر دوش باد دید که پیراهنش رها ست

افتاد پرده دید به تارج آمده ست

مردی که فکر غارت انگشتر و عبا ست

بر گشت اسب از لب گودال قتلگاه

افتاد پرده دید که در آسمان عزاست

مریم سقلاطونی

  • شاهین نجفی

زبانحال حضرت رباب               شاعر:رحیم شایان


چشمه اشگیم اوغول وار نه قدر عمر آخاجاق
نسگلین قلبیمی هم یاندیراجاق هم یاخاجاق
نه قدر بوش بیشیگه غصه لی مادر باخاجاق
آناوین دردینه دنیاده نه دور چاره اوغول
پرپر اولماقین ایدیبدیر منی بیچاره اوغول

عالمین نیسگیلی بو حال خرابیمده منیم
آنالار داغی بوتون قلب کبابیمده منیم
گوءره سن حق نه یازیپ غملی کتابیمده منیم
که فراقینده گرک دایمی محنتده یانام
گون قاباقینده بوتون آهیله حسرتده یانام

صبحیدن شامه کیمی بوش بیشیگی سیلکه لرم
گوزومون قان یاشینی دامنه اوغلوم الرم
بالاسی اوخلانان آهو کیمی منده ملرم
یانیرام دایمی من سوزش آهیلن علی
اوخلیوبلار سنی آیا نه گناهیلن علی


گیدرم هوشه گلیرسن یوخوما گورسه نیسن
کربلا ده گوره رم هرده ن اوغول قان امیسن
بیشیگینده بیله فکر ایلیرم ترپه نیسن
دیسگینیپ تیز یوخودان سسلیرم لای لای علی
گوره رم بوشدی یرین هی دییرم ای وای علی

گاه گوررم که ووربلار باشیوی نوک نیه
یا گتورمیشلر اونی شامیده بیر بزم میه
آناوین دردینی حاشا بیری ادراک اءلیه
شیرخواری اوءلنه رسمیدی رافت ایده لر
گوز ایوینده نه که قاتللر ایله سان گیده لر

گاه گوررم دیل آچیپسان دانیشیرسان منیلن
یا قوجاقدا دانیشیرسان داش اورک دشمنیلن 
حرمله!  گول بوغازین نسبتی نه؟ آهنیلن؟
اوچ پر اوخ شیری ییخان یرده منی گور نیلر''
خالقیم عالم عقباده سنی گور نیلر


اورگیم اودلانوری عمه وی هر گوردوقجه
پوءزولور حالیم اونی حالی کدر گوردوقجه
رشته جانیم اسور بیر سود امر گوردوقجه
او سود امدیگجه اورکدن من اوغول قان اوتارام
خلوتیمده سنه بیر ماتم دیگر دوتارام

وار شکیبامون اگرچه آجیسی زجری اوغول
عیبی یوخ تیره شبین وار سحری فجری اوغول
روز محشر بیلینر بو عملین اجری اوغول
اوندا بیز مادحیوه لطف فراوان ایدروخ
شاعرخونجگره خدمت،شایان، ایدروخ

  • شاهین نجفی