گنجینه اشعار نوحه,مرثیه ترکی و فارسی



مشخصات بلاگ
گنجینه اشعار نوحه,مرثیه ترکی و فارسی

نوحه و مرثیه های شاعران سلف ترک زبان و فارسی زبان همواره در ذهن عاشــــقان دربـــار ملک پاســبان مولا آقا اباعبدالله الحسین (ع) ، همواره از جایگاه ویژه ای برخوردار بوده و هست و صد البته در کنار آن مرثیه سرائی ها ، اشعار شیرین سخنان معاصر نیز حلاوت خاصی را تداعی می کند. حقیر سعی دارد با جمع آوری و انتشار این اشعار بتواند خدمت هر چند ناچیزی را ارائه دهد وضمن تقدیر و تشکر از تمامی کسانی که ما را در این وادی یاری می رسانند و مشوق این امرهستند ، انتظار دارد با ارسال متن اشعار دست نویس یا اشعاری که دسترسی به آنان کمک شما را می طلبد این حقیر را یاری فرمائید. در ذکر منابع (به علت اینکه در فواصل متفاوت گردآوری گردیده و همچنین قرار بر انتشار آنها از طریق اینترنت نبوده) ، اگر قصوری بود به بزرگواری خودتان مورد عفو و اغماض قرار داده و بنده را مطلع گردانید. شاهین نجفی

شهادت امام حسین(فواد کرمانی)

دوشنبه, ۶ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۲:۱۴ ق.ظ


قامتت را چو قضابهر شهادت آراست

با قضا گفت مشیّت که قیامت برخاست

راستی شور قیامت ، ز قیامت خبری است

بنگرد زاهد کج بین ، اگر از دیدۀ راست

خلق در ظلّ خودی محو و تو در نور خدا

ماسوا در چه مقیمند و مُقام تو کجاست؟

هر طرف می نگرم روی دلم جانب توست

عارفم بیت خدا را که دلم قبله نماست

زنده در قبر دل ما، بدن کشتۀ توست

جان مایی و تو را قبر حقیقت ، دل ماست

دشمنت کشت ولی نور تو خاموش نشد

آری آن جلوه که فانی نشود ، نور خداست

بیرق سلطنت افتاد کیان را ز کیان

سلطنت ، سلطنت توست که پاینده لوا ست

نه بقا کرد ستمگر ، نه به جا ماند ستم

ظالم از دست شد و پایۀ مظلوم به جاست

زنده را زنده نخوانند که مرگ از پی اوست

بلکه زنده ست شهیدی که حیاتش ز قفاست

دولت آن یافت که در پای تو سر داد ولی

این قبا ، راست نه بر قامت هر بی سر و پاست

ما فقیریم و گدا بر سر کوی تو ولی

پادشاه است فقیری که در این گوچه گداست

تو در اول سر و جان باختی اندر ره عشق

تا بدانند خلایق که فنا شرط بقاست

تا ندا کرد ولای تو در اقلیم اَلَست

بهر لبّیک ندایت دو جهان پر ز صداست

کشته شد عالِم دهری چو تو در عالَم دَهر

دهر تا روز قیامت شب اندوه عزاست

در غمت اَعیُن و اشیا همه از منطق کون

هر یکی مویه کنان بر دگری نوحه گر است

رفت بر عرشۀ نی تا سرت ، ای عرش خدا

کرسی و لوح و قلم ، بهر عزای تو به پاست

مُنکسف گشت و خورشید حقیقت به جمال

گر بگریند ز غم ، دیدۀ ذرّات رواست

پایمالی ز عبودیّت و من در عجبم

که بدین حال ، هنوزت سر تسلیم و رضاست

گریه بر زخم تنت چون نکند چشم «فؤاد»

ای شه کشته که بر زخم تنت گریه دواست

«فؤاد کرمانی(ره)»


  • شاهین نجفی

نظرات  (۱)

  • جعفراکبرنژاد اشکلک
  • درود فراوان

    اشعار زنده یاد استاد فواد کرمانی بسیار عالی و مر محتواست.

    درود خدا بر او باد،

    روحش شاد ، یادش گرامی، و راهش پر رهرو باد،

    ارادتمند جعفر اکبرنژاد اشکلک ۰۹۱۱۳۴۲۷۰۹۷

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی