گنجینه اشعار نوحه,مرثیه ترکی و فارسی



مشخصات بلاگ
گنجینه اشعار نوحه,مرثیه ترکی و فارسی

نوحه و مرثیه های شاعران سلف ترک زبان و فارسی زبان همواره در ذهن عاشــــقان دربـــار ملک پاســبان مولا آقا اباعبدالله الحسین (ع) ، همواره از جایگاه ویژه ای برخوردار بوده و هست و صد البته در کنار آن مرثیه سرائی ها ، اشعار شیرین سخنان معاصر نیز حلاوت خاصی را تداعی می کند. حقیر سعی دارد با جمع آوری و انتشار این اشعار بتواند خدمت هر چند ناچیزی را ارائه دهد وضمن تقدیر و تشکر از تمامی کسانی که ما را در این وادی یاری می رسانند و مشوق این امرهستند ، انتظار دارد با ارسال متن اشعار دست نویس یا اشعاری که دسترسی به آنان کمک شما را می طلبد این حقیر را یاری فرمائید. در ذکر منابع (به علت اینکه در فواصل متفاوت گردآوری گردیده و همچنین قرار بر انتشار آنها از طریق اینترنت نبوده) ، اگر قصوری بود به بزرگواری خودتان مورد عفو و اغماض قرار داده و بنده را مطلع گردانید. شاهین نجفی

۳ مطلب با موضوع «شهادت امام حسین(ع)» ثبت شده است


ای که به عشقت اسیر خیل بنی آدمند

سوختگان غمت ، با غم دل خرّمند

هر که غمت را خرید ، عِشرت عالم فروخت

با خبران غمت بی خبر از عالمند

در شکن طرّهات بسته دل عالمی است

و آن همه دلبستگان ، عقده گشای همند

یوسف مصر بقا ، در همه عالم تویی

در طلبت مرد و زن ، آمده با درهمند

تاج سر بوالبشر ، خاک شهیدان توست

کاین شهدا تا ابد ، فخر بنی آدمند

در طلب اشک ماست ، رونق مرآت  دل 

کاین دُرَر با فروغ ، پرتو جام جمند

چون به جهان خرّمی ، جز غم روی تو نیست

باده کشان غمت ، مست شراب غمند

عقد عزای تو بست ، سنت اسلام و بس 

سلسله ی کائنات ، حلقه ی این ماتمند

گشت چو در کربلا رایت عشقت بلند

خیل ملک در رکوع ، پیش لوایت خمند

خاک سر کوی تو زنده کند مرده را

زان که شهیدان او ، جمله مسیحا دمند

هردم از این کشتگان ، گر طلبی بذل جان

در قدمت جان فشان ، با قدمی محکمند

سرّ خدای ازل  ، غیب در اسرار توست 

سرّ تو با سرّ حق ، خود ز ازل توأَمند

محرم سرّ حبیب ، نیست به غیر از حبیب 

پیک و رُسل در میان ، محرم و نامحرمند 

در غم جسمت «فؤاد» ، اشک نبارد چرا ؟ 

کاین قطرات عیون ، زخم تو را مرهمند


  • شاهین نجفی


ذوالجناحا پدرم رفت و نیامد خبرش

به کجا رفت؟ و چه رو داد و چه آمد به سرش؟

به سراغ علی اکبر زحرم شد بیرون

کُشت خود را به گمانم سر نعش پسرش

زغم قاسم ناکام در آمد از پای

یا شکست از غم هجران برادر کمرش

شد یقینم که در این دشت بلا گشت شهید

که نیفتاد سوی خیمه دگر او گذرش

قطره ای آب کسی بر گلوی خشکش ریخت؟

یا که اندر لب شط تشنه بریدند سرش

پهلویش چاک شد از نیزه بیدا سنان

یا که سوراخ شد از ناوک پیکان جگرش

نوک پیکان چو به حلق علی اصغر جا کرد

بود بابم به چه حال از غم یکتا گوهرش

سر عبدالله او را زدم خنجر کین

دم آخر که جدا کرد به پیش نظرش

زیر تیغ ستم اندر دم جان دادن او

کرد با او چه ستم قاتل بیداد گرش

نشنود نوح به جز نوحه یقین تا محشر

اوفتد گر به سر تربت «جودی» گذرش

«جودی خراسانی»


  • شاهین نجفی


قامتت را چو قضابهر شهادت آراست

با قضا گفت مشیّت که قیامت برخاست

راستی شور قیامت ، ز قیامت خبری است

بنگرد زاهد کج بین ، اگر از دیدۀ راست

خلق در ظلّ خودی محو و تو در نور خدا

ماسوا در چه مقیمند و مُقام تو کجاست؟

هر طرف می نگرم روی دلم جانب توست

عارفم بیت خدا را که دلم قبله نماست

زنده در قبر دل ما، بدن کشتۀ توست

جان مایی و تو را قبر حقیقت ، دل ماست

دشمنت کشت ولی نور تو خاموش نشد

آری آن جلوه که فانی نشود ، نور خداست

بیرق سلطنت افتاد کیان را ز کیان

سلطنت ، سلطنت توست که پاینده لوا ست

نه بقا کرد ستمگر ، نه به جا ماند ستم

ظالم از دست شد و پایۀ مظلوم به جاست

زنده را زنده نخوانند که مرگ از پی اوست

بلکه زنده ست شهیدی که حیاتش ز قفاست

دولت آن یافت که در پای تو سر داد ولی

این قبا ، راست نه بر قامت هر بی سر و پاست

ما فقیریم و گدا بر سر کوی تو ولی

پادشاه است فقیری که در این گوچه گداست

تو در اول سر و جان باختی اندر ره عشق

تا بدانند خلایق که فنا شرط بقاست

تا ندا کرد ولای تو در اقلیم اَلَست

بهر لبّیک ندایت دو جهان پر ز صداست

کشته شد عالِم دهری چو تو در عالَم دَهر

دهر تا روز قیامت شب اندوه عزاست

در غمت اَعیُن و اشیا همه از منطق کون

هر یکی مویه کنان بر دگری نوحه گر است

رفت بر عرشۀ نی تا سرت ، ای عرش خدا

کرسی و لوح و قلم ، بهر عزای تو به پاست

مُنکسف گشت و خورشید حقیقت به جمال

گر بگریند ز غم ، دیدۀ ذرّات رواست

پایمالی ز عبودیّت و من در عجبم

که بدین حال ، هنوزت سر تسلیم و رضاست

گریه بر زخم تنت چون نکند چشم «فؤاد»

ای شه کشته که بر زخم تنت گریه دواست

«فؤاد کرمانی(ره)»


  • شاهین نجفی