عشق از روز ازل آینه دار زینب است
صبر ما از صبر و عزم استوار زینب است
در جهان آفرینش بین زن ها ، روزگار
تشنۀ شهد ولایت از وقار زینب است
جدّ او باشد محمّد باب او باشد علی
عصمت کبرایِ حق، آموزگار زینب است
کس ندیده داغ روی داغ و غم بر روی غم
آنکه دیده ، قلب زار و داغدار زینب است
از دم گرمش نفس ها می شود در سینه حبس
اختیار جان مگر در اختیار زینب است
کوفه را تبدیل کردن بر دیار مردگان
نیست کار هیچ کس این کار کار زینب است
هر که فیض از چشم مستش می کند شرم و حیا
شرم از فرط[خجالت شرمسار زینب است
هر بهاری را خزانی هست امّا در جهان
گر بهار بی خزان خواهی بهار زینب است
کیست زینب آنکه در اوصاف او «ژولیده» گفت
عشق از روز ازل آیینه دار زینب است